دجال
آیا صحت دارد دجال از یهودیه اصفهان خروج خواهد كرد؟

در مورد اصل دجال اختلافات زیادی وجود دارد. دجال در لغت دَجَل به معنای روكش نمودن یك شئ است كه باطن آن كم‌ ارزش باشد ولی روی‌ آن زرق و برق داده یا طلاكاری كنند بنابراین وقتی دجال را برای كسی بكار می‌برند یعنی‌ آن شخص منافق، دروغگو و فریبنده است(1) البته معانی متعددی كه گاه به ده معنا می‌رسد برای این واژه ذكر شده است، كه به عنوان نمونه به یكی از آنها اشاره شد.


در ادامه بخوانید...


برچسب‌ها: دجال, یهودیه, اصفهان, ظهور
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  شنبه بیستم خرداد ۱۳۹۱ساعت 13:53  توسط سرباز سایبری  | 

صلح جهانی حکومت

خاطرات تلخ” جنگهای صلیبی” و “استعمار” هم چنان در اذهان مشرق زمینی ها سنگینی می کند و هنوز سوء تفاهم ها بر طرف نشده است بلکه هر آیینه بر میزان آن به طرق گوناگون افزوده می شود شاید نتوان به سادگی از صلح و امنیت جهانی حرفی زد هر چند به رسم شعار ندای جهانی آن به گوش می رسد لیکن در مقام عمل امیدی به آن نیست و این سخن بدان گونه نیست که حکومت های دینی در جهان اسلام و زندگی مسالمت آمیز نباشند، الان زمان محبت و درک متقابل ملت هاست مردم دنیا از جنگیندن و اعمال خشونت خسته شده اند نیاز روحی آنان اینجاب می کند در کنار هم باشند با هم صحبت کنند از آینده ای روشن و امنیتی قابل وصف سخن بگویند و با تدبیر آن را تعقیب نمایند. «”تافلر” می گوید: اکنون که در آستانه قرن بیست و یکم هستیم و با بروز حدود سی جنگ در هر سال همراه با وقوع پی در پی ترور و داد وستد مواد مخدر و خراب کاری های زیست محیطی و درگیری های پراکنده ی دیگر چگونه می توان صلح را وضعیتی طبیعی تلقی کرد و نظام جهانی را اساساً معقول و منطقی پنداشت و با مشاهده ی جنگ هایی که هیچ انگیزه ی عقلانی ندارد چگونه می توان پذیرفت که حکومت ها خواهان جنگ نیستند؟ وقوع دست کم ۱۵۰ تا ۱۶۰ جنگی که تنها طی کمتر از ۵۰ سال اخیر (از ۱۹۴۵ به این سو) رخ داده با حدود ۴۰ میلیون تن تلفاتی که برجای گذاشته کافی است که نفرت از جنگ را در بن جان انسان معاصر جای دهد و این در حالی است که در آستانه ورود به عصر تازه تمدنی تازه قرار گرفته ایم تمدنی که همین یکی دو دهه ی قبل تصور می شد نویدهای بسیاری برای انسان دارد از جمله تکوین جامعه ای که در آن انسان با اتکای به “دانایی اش” می تواند” انسانی تر” زندگی کند و آرمان صلح و رفاه و عدالت و خرد را تحقق بخشد به هر حال صلح در حال حاضر توهمی بیش نیست و یا دست کم آرمانی است که در راه تحقق آن باید سخت کوشید. » (تافلر، ۱۳۷۲:ص ۷). شایان ذکر است که مبنای رسالت جهانی اسلام بر اصل هم زیستی و صلح استوار است و همین موضوع در ماموریت ویژه ی پیامبر اسلام(ص) و ائمه ی معصومین(ع) و اصلاح امور مردم و دولت ها مشهود است. اسلام در عین این که ماموریت دارد کفر زدایی کند ولی هیچ گاه مقتضیات زمان و مکان را نادیده نگرفته است بلکه موقعیت ها را ملاحظه نموده است. زمانی که پیامبر اسلام(ص) در برابر مشرکین مکه که گمراه ترین و منحطه ترین وخونخوارترین دشمنان اسلام بودند قرار گرفت می بینیم که چون ضرورت اینجاب کرد، پیامبر(ص) بر سر عهد پیمان صلح رفت و امتیازهای متقابلی با آنان رد و بدل نمود. “صلح حدیبه” بارزترین نمونه ی “اصل برابری انگاری و رفتار همسان” است که می گویند مبنای روابط بین المللی معاصر است و از طرفی باید اذعان داشت که صلح و هم زیستی و تفاهیم بهترین شیوه برای اصلاح کافران است که البته ما را در سیاست کفرزدایی بسیار یاری می دهد و امروز اگر در حلقه ی تفاهم و هم زیستی عده ای آشوب گر و فرصت طلب پیدا شوند و قصد اخلال داشته باشند و موجودیت تفاهم را بر هم بزنند می بایست اصل هم زیستی را تعطیل نمود تا اصلاح و در غیر این صورت قطع ارتباط دائمی و در صورت بروز هر گونه عناد و شیطنتی با شدت با آنان برخورد شود. کما این که قرآن در این باره می فرماید:”فان قاتلوکم فاقتلوهم (۱)” اگر آنان به شما حمله کردند آن ها را بکشید. و اگر با شما نجنگیدند با عدل و انصاف برخورد کنید”. بنابراین اسلام در اجرای صلح، یک موازنه ی قوی و مستدل دارد. بی آن که به کسی و یا قومی کم ترین ظلمی شود و یا این که برای برخی خارج از محدوده حقی قائل شود به آن میزان تمسک و اقامه عدل و انصاف می کند و نیز هیچ گاه به تعاملات منطقی بین ملت ها و حکومت ها بی اعتنا نبوده است. تعاملات دینی در دنیای امروز: در عصر جهانی شدن و در عصر انتظار ما خواه ناخواه با اقتضائات جدیدی روبه برو هستیم که ناچاریم تا به آن ها واکنش معقول و منطقی نشان دهیم و این واکنش ها هر چه باشد در سرنوشت مذهب، اعتقادات و باورهای ما تاثیر گذار است. ۱)گفت وگو در جهان واقعی هیچ سطحی از معرفت در دوره ی جدید بدون پرسش باقی نخواهد ماند و نیز نمی توان حوزه های دین را در این زمینه مبرا نگاه داشت و فقط به مثابه ی یک ناظر بی عمل و بی اثر بدان نگریست چون این رویکرد کاملا با اصل و محتوای دین واقع بین و حقیقت جو که منبع سرشار پاسخ به مجهولات است ناسازگار است. ۲) گسترش پذیری پرسش گری هیچ پدیده ای در دوره ی جدید از پرسش گری مصون نخواهد ماند و این شامل دین نیز می شود، دینی که مدعی کمال و ترقی و گشودن راه سعادت بر روی بشریت است نمی تواند در مجهولات غرق و در برابر سوالات مردم عاجز و درمانده باشد باور داریم که انسان در برابر آن چه که پیرامون زندگی اش می گذرد بی تفاوت نیست و میل دارد کنجکاوی کند پرسش کند و جواب بیابد. و در جاهای مهم دین است که او را از کوران تخیلات و سردرگمی های فکری نجات می دهد و بی جواب نمی گذارد. ۳)عقلانیت گرایی گسترش عقلانیت در حوزه های زیست بشر محسوس است و این امر حوزه های دیانت را نیز به طریق اولی در برخواهد گرفت. مهم ترین شیوه ی تعقل راه یافتن آن به سوی منطق و تشخیص مسیر حق از باطل و سزه از ناسره است، از آن جا که عقل موهبتی بزرگ از ناحیه ی پروردگار و نگهبان قوی برای انسان است علی الدوام در فعالیت و کندوکاو است هر چند مرتبه ی این فعالیت برای افراد متفاوت است لیکن در تعاملات با دنیای معاصر این مهم جایگاه ویژه دارد. ۴) اخلاق و معنویت گرایی گسترش معنویت گرایی اخلاق، زمینه ی مناسبی برای فعالیت ادیان به وجود می آورد، در این عصر، ما آشکارا شاهد رشد معنویت گرایی در جوامع هستیم، در دنیای دیروز، امروز و فردای ما هیچ گاه تجربه ی عقلی صرف، انسان و جامعه را جز در حوزه های ماده وصنعت که آن هم از نشانه های بارز حرص، تجاوز و زیاده خواهی بیداد گران بوده، نشناخته است و می توان غبار گرفتگی گرایش های پاک فطری انسان را ناشی از آن دانست و برای زدودن آن زمینه های رشد و توسعه ی فضائل اخلاقی فراهم نمود. ۵) تعامل های مدنی با اهمیت یافتن وجوه تمدن زندگی بشر و وجه دنیایی آن دین نیز باید به خوبی بتواند پاسخ گوی این گونه تعاملات فرهنگی و اجتماعی باشد. خدمات متقابل دین و تمدن بشری می تواند راهی برای حفظ اهمیت و نقش دین در زندگی جدید باشد و به واسطه ی آن انس و الفت و شناخت افراد و نظرات و دیدگاه های آن توسعه داد. ۶) نقد درونی دین نقد درونی و شناخت کامل زوایای آن می تواند راه را برای آسیب شناسی ها و تعامل های جهانی دین فراهم سازد و با شناخت و صلابت از آرمان های دینی و اعتقادات درونی دفاع نمود. چه بسا کسانی با درک ناقص از کنه مفاد دین به غلط از مواضع دینی برخواسته و نتیجه ای معکوس داشته است و این در دنیایی که تضارب افکار و عقاید به وفور یافت می شود کافی نیست. ۷) زیستن در جهان چند شالوده ای نیاز به هماهنگی با جهان جدید و کثرت و تنوع چشم انداز در جهانی شدن روشن است. در این عرصه ی گشوده باید اصل آزادی و نقد آراء را بپذیریم؛ یعنی، به جای تهاجم علیه آرای دیگران در صدد نقد منطقی آن ها و کژی های آن بر حذر شد تا با قدرت تمام به کار بستن مسلمات دینی به تثبیت بیشتر مواضع اصولی خود در جهان معاصر بپردازیم. ۸) پذیرش دغدغه نوین جامعه ی انسانی در جامعه ی نوین جهانی یک سری ارزش های جدید انسانی برای همگان اهمیت یافته است که دین نیز برای حضور عرصه باید توجه خاص خود را به آن ها نشان دهد و نسبتش را با آن ها موجه سازد از جمله حقوق بشر، آزادی، مدارا و دمکراسی در دین کاملی چون اسلام برای هر کدام از این مقولات به طریق مبسوط و کافی با بهره گیری از شریعت و عقل بحث شده است و بهترین معیارها و مقیاس ها را دارد که نه تنها در مسلک های فکری جهان امروز بلکه در دیگر ادیان نیز به این جامعیت به چشم نمی خورد. لذا توسعه و عنایت به حقوق بشر، آزادی و مدارا و رعایت حقوق شهروندان برای جامعه دینی امر غریبی نیست لیکن تبیین و برقراری اصول مهم است که در این راستا می بایست ضمن حفظ چارچوب نظام دینی و مصالح ملی با مجامع بین المللی به صورت مسالمت آمیز (نفی هر گونه سلطه پذیری و بزای های سیاسی) همکاری نمود و از دیگر سو طرد کلیت این موضوع به صلاح مسلمانان نبوده و بی توجهی و مسامحه در شرایط فعلی جهان موجب انزوای احتمالی و عدم شناخت جایگاه مسلمانان جهت ابراز وجود و رساندن پیام خود به گوش جهانیان خصوصاً قدرت ها می شود. نتیجه گیری بی تردید ما باید در انتظار قائم آل محمد(عج) باشیم اما منتظران واقعی و دور از عالم رخوت، ترس و انفعال، باید با حضور خویش در عرصه های مختلف، زمینه ی ظهور آن حضرت را فراهم آوریم. باید در جهان کنونی، اهتمام جدی خود را در جهت تامین و توسعه ی علوم و فنون گوناگون و پیدا نمودن جایگاه اصلی خود در مجامع بین المللی به کار گیریم و تا زمانی که مورد حقارت و تهاجم بیگانگان قرار نگرفتیم از هر گونه قطع ارتباط پرهیز نماییم و فرهنگ هم زیستی مسالمت آمیز در عین اتکاء به ارزش های والای انسانی در سایه ی معرفت دینی و شریعت تعقیب کنیم، در قوانین و مقررات خود اصلاحات لازم را انجام دهیم و نیز از تولید کنندگان و نخبگان داخلی حمایت نماییم، می بایست استراتژی مشتری مداری را در پیش گرفته و جهت همراهی با قافله ی تجارب جهانی و امکان رقابت با دیگران و یا حداقل بقاء در محیط، ناگزیر از قبول تغییرات باشیم؛ در غیر این صورت این محیط است که به ما خواهد گفت که چه بکنیم و چه نکنیم؟ خوشبختانه در عصر جهانی، ما امروزه ده ها هزار سایت مربوط به جهان اسلام در اختیار داریم که مسلمانان به راحتی می توانند فکر و اندیشه ی خود را به اقصی نقاط دنیا منتقل کنند. البته این نکته ی امید و قوتی برای جهان اسلام است و از شروط لازم در عرصه ی جهانی شدن است لیکن کافی نیست و برای رفتن بر بلندای بام دنیا و کسب خوشنودی ولی عصر(عج) روشنگری و تثبیت حقایق، راه های زیادی را باید طی نمود.


برچسب‌ها: امام زمان, موعود, منجی, حضرت مهدی
+ نوشته شده در  سه شنبه نهم اسفند ۱۳۹۰ساعت 8:58  توسط سرباز سایبری  | 
يکي از مهم ترين و پرکاربردترين لقب هاي حضرت مهدي (عج)، قائم به معناي قيام کننده است. اين لقب اشاره به قيام، مبارزه، جهاد و آمادگي و استقامت در دوران پس از ظهور دارد.(1)
قيام حضرت مهدي (عج) درخشان ترين فصل زندگي ايشان است و اين لقب بيش تر در کلام معصومان ما استفاده شده است. (2)
امام مهدي (عج) در برابر وضعيت وحشتناک سياسي، اجتماعي و اقتصادي، قيام خواهد کرد و عليه ظالمان به پا خواهد خاست. ايشان در اين مدت، آماده انقلاب جهاني و مبارزه مسلحانه بوده، و هيشمه در حال انتظار براي قيام به سر مي برد. (3) امامان معصوم ما هم به اين موضوع اشاره کرده اند.
از امام جواد (عج) پرسيدند: چرا او را قائم مي نامند؟
امام فرمود: چون پس از آن که از يادها رفته باشد و بيش تر کساني که معتقد به امامتش بودند، به بي راهه رفته باشند، قيام خواهد کرد. (4)
امام صادق (عج) نيز فرمود: به اين جهت قائم ناميده شد که قيام خواهد کرد (5)
البته تفسيرهاي ديگري هم از اين لقب شده که مي توانيم همه امامان را قائم بدانيم، اما ويژگي هاي قيام امام مهدي (عج) او را از ديگر امامان متمايز کرده است.
ابوحمزه ثمالي مي گويد: از امام باقر (ع) سوال کردم: اي فرزند رسول خدا، آيا همه شما قائم و به پادارندة حق نيستيد؟
فرمود: بله.
گفتم: چرا حضرت مهدي (عج) را قائم ناميده اند؟
فرمود: هنگامي که جد من، حضرت سيد الشهداء (ع) شهيد شد، ملائکه به درگاه خدا ناله و شکايت کردند. پس خداوند بلندمرتبه، امامان از فرزندان حسين را به آنان نشان داد و ملائکه از ديدن آنها خوشحال شدند. در آن هنگام ديدند يکي از ايشان در حال قيام است و نماز مي خواند؛ پس خداوند فرمود: به وسيله اين قائم از آنان (قاتلان امام حسين) انتقام خواهم گرفت. (6)
امامان معصوم ما هميشه تأکيد کردند، قائم از فرزندان آنهاست تا کساني که ادعاي دروغ دارند رسوا شوند. مثلاً امام رضا (ع) فرمود: تمام امر به دست قائم آل محمد است.
پيامبر (ص) هم فرمود:کسي که قائم از فرزندان مرا، در زمان غيبتش انکار کند، به مرگ جاهلي مرده است. (7)
چرا با شنيدن نام قائم، به پا مي خيزيم؟
اين کار مستحب است. ما با اين کار، احترام، پيوند و انتظارمان براي ظهور ايشان را نشان مي دهيم. البته ما با اين رفتار، آمادگي براي ياري او را نيز نشان مي دهيم. همچنين از خدا مي خواهيم، امام غايبمان هرچه زودتر ظهور کند.
البته اين کار در زمان امام صادق (ع) هم در ميان شيعيان معمول بود. گفته شده در حضور امام رضا (ع)، نام «قائم» برده شد. امام رضا (ع) از جاي خود بلند شد، دست بر سر گذاشت و فرمود: خداوندا، در فرجش شتاب کن و راه ظهورش را آسان گردان.
امام صادق (عج) نيز فرمود: سزاوار است وقت برده شدن نام قائم، (براي احترام) به پا خيزند و از خداوند تعجيل در فرجش را بخواهند. (8)

پي نوشت ها :
 

1- مهدويت (پيش از ظهور) رحيم کارگر، ص 94.
2- فرهنگنامه مهدويت، خدا مراد سليميان، ص 301.
3- مهدويت (پيش از ظهور) ص 95.
4- مهدي موعود، علامه مجلسي، حسين بن محمد ولي اروميه اي، ص 61.
5- همان.
6- فرهنگنامه مهدويت، ص 301-302.
7- همان، ص 305
8- فرهنگ موعود، حسين کريمشاهي بيدگلي، ص 181 و مهدويت پيش از انتظار، ص 96.


برچسب‌ها: منتظر, حضرت مهدی, قائم, منجی
+ نوشته شده در  سه شنبه بیستم دی ۱۳۹۰ساعت 11:37  توسط سرباز سایبری  |