دستی به سرو رویش کشید.کلاه را روی سرش جابجا کرد و راه افتاد سمتشون.نزدیکشون که رسید کمی مکث کرد.نگاهی به پاهاش کرد تا از برق پوتیناش مطمئن بشه.با پشت ساق پا گرد و خاک پوتین رو گرفت و رفت سمتشون.مثل هرروز ردیف و پشت سر هم ایستاده بودن.سان دید.با تحسین به موهای مرتب و انکادرشون نگاه کرد که یکی از پشت سر صداش کرد:سرهنگ بیا تو.هوا سرده!راه افتاد سمت پرستار.سروها هنوز تو حیاط سرد اسایشگاه به احترام فرمانده به خط ایستاده بودند... برچسبها: داستانک, داستان کوتاه, مینیمالیسم, داستان های واقعی
+ نوشته شده در دوشنبه یکم اسفند ۱۳۹۰ساعت 11:47  توسط سرباز سایبری
|
کیفیت خواندن زیارت عاشورا
زیارت عاشورا به صورت مفصل ومختصربرچند وجه است که همه ی آنهادر اخبار منصوص است. وجه اول آنچه در روایت صفوان از حضرت صادق (ع)که در همه ی اقسام جامع ترودر ثواب برتر وکامل تراست به وجهی که رعایت احتیاط هم در آن شده باشدبیان میکنیم :درحال شروع ابتدا به هر لفظ وبیانی که بخواهد وبرزبانش جاری گرددبا زیارت و سلام به جانب حضرت امیر المومنین(ع)توجه نماید واگر زیارت شریفه ی امین الله یازیارت ششم را اختیار نمایدثواب آن چندین برابرخواهد بودوبعد از آن دو رکعت نماز زیارت ایشان رابخواندسپس به جانب کربلا توجه نمایدوزیارت وسلامی ولو مختصر که مشتمل برمبالغه درلعن بردشمنان حضرت ابی عبدالله( ع)باشد بنمایدپس از آن دو رکعت نماززیارت ایشان رابه جاآوردوبعداز آن صدمرتبه تکبیر بگویدسپس شروع به خواندن زیارت عاشورا نمایدوآن را باصدمرتبه لعن وصدمرتبه سلام انجام دهدوبا دعای سجده به پایان رساند.بعداز آن دورکعت دیگرنماز زیارت بخواندسپس دعایی که معروف به دعای علقمه است بخواند.امام جعفرصادق (ع)فرمودند:ای صفوان هرگاه برای توحاجتی باشدپس هرکجاکه باشیبه این زیارت زیارت کنوبه این دعاحاجت خودراازخدادرخواست کن. وجه دوم ان وجهی است که درروایت حضرت علقمه از حضرت امام محمدباقر(ع)مذکوراستوجزدردوامرباهمان امراول موافق است.اول:آن که زیارت حضرت امیرالمومنین (ع)جزآن نیست. دوم:آنکه دعای علقمه ندارد. پس ابتدا زیارت وسلامی ولومختصربه جانب کربلا می کندکه مشتمل برمبالغه در لعن دشمنان امام حسین(ع)باشدوبعددورکعت نماز زیارت بعدازآن صدمرتبه الله اکبربعداز آن متن زیارت عاشوراباصدمرتبه لعن وصدمرتبه سلام تامنتهی شودبه دعای سجده وبعداز آن دورکعت نمازدیگروعمل تمام میشود. وجه سوم باهمین وجه دوم موافق است ولکن بااختصاردر صدمرتبه لعن وصدمرتبه سلام .عالم ربانی ملا شریف شیروانی باذکر سندازامام هادی (ع)چنین ذکرنمودکه: دربیان این روایت دواحتمال داده شده است که اولی اظهراست وآن به آن بیان است که:که لعن مفصل یک مرتبه خوانده شود وبعداز آن نودونه مرتبه بگوید(اللهم العنهم جمیعا)وسلام مفصل رایم مدتبه بخواندوبعد99مرتبه بگوید(السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین وعلی اولادالحسن وعلی اصحاب الحسین) احتمال دوم لعن مفصل رایک بار بخواندوبعدبگوید(اللهم العنهم جمیعا)وبعدسلام مفصل رایک باربخواندوبعدبگوید(السلام غلی الحسین وعلی علی بن الحسین وعلی اولادالحسین وعلی اصحاب الحسین)تسعاوتسعین مره بدون اینکه لعن وسلام راتکرارکند.برچسبها: زیارت عاشورا, امام حسین
+ نوشته شده در جمعه بیست و هشتم بهمن ۱۳۹۰ساعت 15:20  توسط سرباز سایبری
|
:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی :::: اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟ چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي اي آنکه در حجابت درياي نور داري من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟ برعکس چشمهايم چشمي صبور داري از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟ در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟ :::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی :::: اگر چه روز من و روزگار مي گذرد دلم خوش است که با ياد يار مي گذرد چقدر خاطره انگيز و شاد و رويايي است قطار عمر که در انتظار مي گذرد به ناگهانيِ يک لحظه عبور سپيد خيال مي کنم آن تک سوار مي گذرد کسي که آمدني بود و هست، مي آيد بدين اميد، زمستان، بهار، مي گذرد نشسته ايم به راهي که از بهشت اميد نسيم رحمت پروردگار مي گذرد به شوق زنده شدن، عاشقانه مي ميرم دو باره زيستنم زين قرار مي گذرد همان حکايت خضر است و چشمه ظلمات شبي که از بَرِ شب زنده دار مي گذرد شبت هميشه شب قدر باد و، روزت خوش که با تو روز من و روزگار مي گذرد :::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی :::: اسير مانده ايم در بهانه هاي پاپتي و ميله هاي آهنين و عشق هاي ساعتي حوالي نگاهمان دوباره صف کشيده است صداي تيک تاک غم , شماره هاي صنعتي ! امان از اشتباه هاي نا تماممان , همان تفاخر هميشگي به هيچ هاي قيمتي ! ميان قرن حادثه کجاست اتفاق عشق نمانده در تسلط همان هبوط لعنتي ؟! کسي نيامد از تبار انتظارمان ببين که مانده ايم سخت در هجوم بي لياقتي ! :::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی :::: از نو شکفت نرگس چشم انتظاري ام گل کرد خار خار شب بي قراري ام تا شد هزار پاره دل از يک نگاه تو ديدم هزار چشم در آيينه کاري ام گر من به شوق ديدنت از خويش مي روم از خويش مي روم که تو با خود بياري ام بود و نبود من همه از دست رفته است باري مگر تو دست بر آري به ياري ام کاري به کار غير ندارم که عاقبت مرهم نهاد نام تو بر زخم کاري ام تا ساحل نگاه تو چون موج بي قرار با رود رو به سوي تو دارم که جاري ام با ناخنم به سنگ نوشتم : بيا , بيا زان پيشتر که پاک شود يادگاري ام :::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی :::: از ميان اشک ها خنديده مي آيد کسي خواب بيداري ما را ديده مي آيد کسي با ترنم با ترانه با سروش سبز آب از گلوي بيشه خشکيده مي آيد کسي مثل عطر تازه تک جنگل باران زده در سلام بادها پيچيده مي آيد کسي کهکشاني از پرستو در پناهش پرفشان آسمان در آسمان کوچيده مي آيد کسي خواب ديدم , خواب ديده در خيالي ديده اند از شب ما روز را پرسيده مي آيد کسي :::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی :::: از فراقت به جواني همگي پير شديم بي تو از وادي دنيا همگي سير شديم بي خود از حادثه ي عشق تو ديوانه و مست عاشق کوي تو گشتيم و زمين گير شديم تا که وصفي ز کمان و خم ابروي تو رفت... در پي ديدن رويت همگي تير شديم از کمان خانه ي زلفت همه بالا رفتيم در سراشيبي ابروت سرازير شديم گو گدايان در اين خانه بيايند که ما از گدايي به در تو همگي مير شديم عاشقان همچو (( رها )) در گرو بند تو اند... جمله در حلقه ي تو در غل و زنجير شديم :::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی :::: از انتظار خسته ام و يا دلم گرفته است؟ تو مدتي است رفته اي , بيا دلم گرفته است نگاه سرد پنجره به کوچه خيره مانده بود گمان کنم بداند او چرا دلم گرفته است گذشتم از هزاره ها در امتداد دوري ات به ذهن من نمي رسد کجا دلم گرفته است به چشم خود نديده ام شکوه چهره ي تو را شبي بيا به خواب من , بيا دلم گرفته است :::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::
+ نوشته شده در جمعه یازدهم آذر ۱۳۹۰ساعت 12:33  توسط سرباز سایبری
|
یک برنامهنویس و یک مهندس در یک مسافرت
طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند. برنامهنویس رو به
مهندس کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟ مهندس که میخواست استراحت
کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى
خودش کشید. برنامهنویس دوباره گفت: بازى سرگرمکنندهاى است. من از شما
یک سوال میپرسم و اگر شما جوابش را نمیدانستید ۵ دلار به من بدهید. بعد
شما از من یک سوال میکنید و اگر من جوابش را نمیدانستم من ۵ دلار به شما
میدهم.
مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهایش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد. این بار، برنامهنویس پیشنهاد دیگرى داد. گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید ۵ دلار بدهید ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم ۵٠ دلار به شما میدهم. این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضایت داد که با برنامهنویس بازى کند. برنامهنویس نخستین سوال را مطرح کرد: «فاصله زمین تا ماه چقدر است؟» مهندس بدون اینکه کلمهاى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامهنویس داد. حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت: «آن چیست که وقتى از تپه بالا میرود ۳ پا دارد و وقتى پائین میآید ۴ پا؟» برنامهنویس نگاه تعجب آمیزى کرد و سپس به سراغ کامپیوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طریق مودم بیسیم کامپیوترش به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره آمریکا را هم جستجو کرد. باز هم چیز بدرد بخورى پیدا نکرد. سپس براى تمام همکارانش پست الکترونیک فرستاد و سوال را با آنها در میان گذاشت و با یکى دو نفر هم گپ (chat) زد ولى آنها هم نتوانستند کمکى کنند. بالاخره بعد از ۳ ساعت، مهندس را از خواب بیدار کرد و ۵٠ دلار به او داد. مهندس مودبانه ۵٠ دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد. برنامهنویس بعد از کمى مکث، او را تکان داد و گفت: «خوب، جواب سوالت چه بود؟» مهندس دوباره بدون اینکه کلمهاى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامهنویس داد و رویش را برگرداند و خوابید ...
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و ششم آبان ۱۳۹۰ساعت 15:14  توسط سرباز سایبری
|
دکتر به زن گفت:شما به کلیه نیاز دارید و در حال حاضر تنها گروه خونی موافق گروه خونی همسرتان است.مرد بعد از این که شنید گفت:من این کار را انجان نمی دهم.دخترک با تعجب گفت:اما بابا ما پولی برای خریدن کلیه نداریم.یعنی نمی خوای یکی از کلیه هاتو به مامانم بدی؟مرد چطور می توانست بگوید که یکی از کلیه هایش را چند سال پیش فروخته تا خرج عمل مادر خودش را جور کند...
+ نوشته شده در دوشنبه هجدهم مهر ۱۳۹۰ساعت 12:35  توسط سرباز سایبری
|
معلمی در کلاس درس برای شاگردان توضیح می داد که اجسام بر اثر حرارت منبسط شده و طولشان زیاد و بر اثر سرما منقبض شده و طولشان کم می شود.سپس رو به دانش اموز کرد و گفت:حالا شما مثالی بزنید.دانش اموز در پاسخ گفت:اقا اجازه به عنوان مثال در تابستان بر اثر گرما روزها طولانی تر و در سرمای زمستان بر اثر سرما روزها کوتاه تر می شود!
+ نوشته شده در یکشنبه شانزدهم آبان ۱۳۸۹ساعت 16:30  توسط سرباز سایبری
|
|