فیلم سازی در سینمای هالیوود یکی از
مهمترین روشهای ممکن است که توسط دنیای غرب برای به اصطلاح جا انداختن
فرهنگ و ایدئولوژی غربی در زمینه پایان دنیا با وسعت و با کلیه امکانات
مورد استفاده قرار گرفته است. در این نوع فیلمسازی با استفاده از «ژانر»
یا گونه علمی ـ تخیلی همواره تصویری از آینده به شکلی داستانی و گیرا ترسیم
گردیده و سعی شده تا با استفاده از عناصر تحلیل و هیجان و شگفتی به بینندة
این گونه فیلمها بقبولاند که آینده جهان آن گونه خواهد بود که آنها تصویر
می کنند. این مسئلة تصویری ریشه در ادبیات دارد و کتب علمی ـ افسانهای
نویسندگانی چون «ژولورن»، «ریبرادبری»، «هربرت جرج ولز» «آرتورسی کلارک» و
تعدادی از نویسندگان رمانهای علمی ـ تخیلی را در بر میگیرد. هالیوود همواره دربارة جنگ جهانی آینده،
خطر بمباران هستهای، انفجار جمعیت و فاجعة گرسنگی،آلودگی محیطزیست و
بیماریهای همهگیر و مهلک و غیره تبلیغات فراوانی از طریق فیلم، نوار
ویدیویی و سیدی و دیویدی به سرتاسر جهان داشته است. هدف اصلی و پشت پردة
سیاستگزاران سینمایی آمریکا ترساندن مردم دنیا، تحمیل راهحلهای از پیش
ساخته شده و محکم کردن بندهای بردگی و اسارت آنها است، نه آنکه بخواهند
توجه انسانها را به خطراتی که بشر در پیش رو دارد، جلب کنند. باید توجه
کرد که در واقع تصویر حقیقی جهان، تصویر یک جنگ و مبارزة اساسی بین دو نیرو
است: یکی قدرتهای استکباری با همة ترفندهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و
مجهز به یک شبکة تبلیغاتی وسیع شامل وسائل ارتباطجمعی و دوم تودههای عظیم
و بیکاران چندمیلیاردی انسانها که در سرتاسر جهان، حتی در همان کشورهای
به اصطلاح متمدن و ابرقدرت و قلدر حضور دارند. کشف بمب اتم و نقش دانشمندان یهودی در سال ۱۹۳۹م. «لئوسیلارد» فیزیکدان یهودی
اهل مجارستان، از جمله افرادی بود که خبر شکستن هسته اورانیوم را دنبال
میکرد. وی میدانست که اگر مقداری اورانیوم شکسته شود، انرژی حاصل از آن
بسیار زیاد و انفجاری خواهد بود. به علاوه نیروی انفجاری مقدار خیلی کمی از
اورانیوم با هزاران تن از مواد منفجره معمولی برابر است. او به دلیل
توسعهطلبی و محدودیتهایی که «هیتلر» برای یهودیان ایجاد کرده بود، اروپا
را ترک گفته و به امریکا مهاجرت کرد و در آنجا با «آلبرت انیشتین» دانشمند
یهودی که وی نیز از آلمان فرار کرده بود، ملاقات کرد. چندی بعد بزرگان قوم
یهود در امریکا انیشتین را واداشنتد که نامهای به «فرانکلین روزولت» ـ
رئیسجمهور وقت امریکا ـ نوشته و وضعیت این اختراع جدید و امکان دستیابی
هیتلر به آن را شرح دهد. البته لازم به ذکر است که آلمان نازی در دوران جنگ
جهانی دوم بمب اتمی نساخت، گرچه تعداد زیادی از فیزیکدانان آلمانی که از
کشورشان فرار کرده بودند، مسلماً برنامة تحقیقات هستهای داشتند. اما در
سال ۱۹۴۲ مخازن اساسی آنها در کشور نروژ منفجر شد و برنامه تحقیقاتی نظامی
آنها دچار رکود گردید. از آن تاریخ به بعد آلمان تحقیقات نظامی خود را در
ساختن بمبهای راکتدار خودکار متمرکز ساخت و باید اضافه کرد که تا سال
۱۹۴۵ آلمان نازی راه درازی در ساختن سلاح هستهای در پیش داشت. پروژه مانهاتان و آغاز عصر اتم در سال ۱۹۴۲ یک پروژة نظامی تحقیقات اتمی
در آمریکا تأسیس شد. این پروژه بسیار سرّی بود و میلیونها دلار برای
ساختمان ایستگاههای تحقیقاتی آن خرج شد. طولی نکشید که هزاران دانشمند،
تکنسین و مهندس در آن استخدام شدند. «انریکو فرمی» دانشمند ایتالیایی که
قبلاً در سالهای دهه ۱۹۳۰ در مورد سرعت نوترونها و برخورد آنها با هسته
اتم پژوهشهای مفیدی انجام داده بود نیز به آمریکا پناهنده شد و رهبری گروه
تحقیق در زمینه واکنشهای زنجیرهای حاصل از شکستن هسته اتم را بر عهده
گرفت. پروژه مانهاتان تحت کنترل یک ژنرال ارتش آمریکا به نام «لسلی گرووز»
بود و یک فیزیکدان آمریکایی به نام «جی.رابرت اوپنهایمر» سرپرستی تیم
تحقیقاتی را که شامل برخی از درخشانترین فیزیکدانان جهان مانند «فرمی»
بودند بر عهده داشت. به دنبال این بحث نگاهی داشتیم به کشف بمب اتم، نقش دانشمندان یهودی که در نهایت به دوران جنگ جهانی دوم رسیدیم. در سال ۱۹۴۵ م. آزمایش انفجاری نخستین بمب اتمی در ایالات نیومکزیکو انجام شد و در ماه آگوست همان سال شهرهای هیروشیما و ناکازاکی توسط بمب اتمی بمباران شدند و جنگ جهانی دوم خاتمه یافت و امریکا در واقع قدرت خود را به شوروی سابق هم نشان داد. بعدها بحث بر سر خطر استفاده از دانش هستهای در مجامع بینالمللی مطرح گردید ولی سایر کشورها نیز به چنین آزمایشاتی دست زدند. سینمای هالیوود بین سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۴۹ کشور ایالات متحده در فاصله سالهای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۵ ابتدا یک رکود اقتصادی حاد و سپس در سالهای جنگ جهانی دوم بهبود اقتصادی درخشانی را از سر گذراند که به همان اندازه بزرگ بود. درسالهای اولیه دهه ۱۹۳۰ درآمد اکثریت مردم به حدی بود که تنها به هزینه ضروریترین مایحتاج زندگیشان میرسید. قیمتها در بورس سهام به پایینترین سطح خود رسیدند. «فرانکلین روزولت» در انتخابات ریاست جمهوری فاجعه بحران اقتصادی را به گردن رئیسجمهور قبلی یعنی «هربرت هوور» انداخت و پیروز شد. دولت روزولت گامهایی برای رونق دادن به اقتصاد کشور برداشت «دولت بهبودی ملی» که در سال ۱۹۳۳ تشکیل شد به فعالیتهای شرکتهای بزرگ مانند تشکیل تراستها و الیگوپولی که هر دو در اختیار یهودیان بودند به دیده اغماض نگریسته و در عین حال با اتحادیههای کارگری هم با مدارای بیشتری رفتار کرد. هر دو سیاست بر هالیوود تأثیر جدی داشت. این بهبود اقتصادی ناموزون بود و بحران دیگری را در سالهای ۳۸ـ۱۹۳۷ به وجود آورد. با دخالت دولت در امور اقتصادی رکود اقتصادی پایان یافت جنگ جهانی دوم در اروپا آغاز شد ولی امریکا تا حمله ژاپن به پرلهارپر در تاریخ ۷ دسامبر ۱۹۴۱ بیطرف ماند. از نوامبر ۱۹۳۹ شرکتهای تسلیحاتی اجازه یافتند که محصولات خود را در خارج از کشور بفروشند. امریکا در سال ۱۹۴۱ وارد جنگ شد ولی در آن زمان ۳ میلیون بیکار در کشور وجود داشت. جنگ باعث توسعه اقتصاد در ایالات متحده
گردید. قدرت خرید و سطح زندگی به ظاهر بالا رفت. کمبود کالا وجود داشت ولی
بیشتر صنایع، فروش خود را غالباً به میزان ۵۰ درصد یا بیشتر افزایش دادند.
با افزایش بینظیر میزان حضور مردم در سینماها، صنعت سینما هم از رونق زمان
جنگ بهرهمند شد. استفاده از بازیگران آماتور که کارشان را
به اندازة حرفهایها خوب ارائه کردند و در لوکیشنهای واقعی و نه در
مکانهای مصنوعی ساخته شده بودند در سینمای امریکا که تا آن زمان تابع
سیستم استودیویی بود، بسیار تأثیر گذاشت. در غالب فیلمهای داستانی از
تمهیدات مستند، مانند فیلمبرداری در لوکیشن (مکان واقعی وقوع داستان) و
ارجاعات به گنجینة غنی موضوعات واقعی، استفاده میشد. در سال ۱۹۴۵ نشانههای فراوانی که از تغییرات سیاسی حکایت میکردند، مشاهده شده بود. دو سال پیش از این تاریخ هنگامی که اتحادیههای هالیوود برای برگزاری کنگرة نویسندگان به منظور کمک به امور جنگی به دانشگاه کالیفرنیا ملحق شدند، تماسهای آنها از جانب مطبوعات و از جانب یکی از کمیتههای کنگره به عنوان «یک توطئه کمونیستی» مورد حمله قرار گرفت و هنگامی که چارلی چاپلین در یک سخنرانی در نیویورک خواستار گشایش جبهة دوم در اروپا شد، از طریق هالیوود و در سراسر کشور مورد نکوهش قرار گرفت. از سال ۱۹۴۴ تا آخر دهه ۱۹۴۰ بیش از نیمی ازکل محصولات هالیوود مستقیماً با جنگ ارتباط نداشت. با ادامه جنگ در تولید فیلمهای جنایی که به نمایش جنایت، سکس و نوشخواری میپرداختند، نوعی افزایش پدید آمد. ساخت فیلمهای مذهبی نیز رو به گسترش بود. در سال ۱۹۴۶ هر هفته در امریکا حدود نودمیلیون بلیط سینما فروخته میشد، به طوری که هالیوود موفقترین سال خود را سپری کرد. در سال ۱۹۴۷ نیز «کمیته فعالیتهای غیرامریکایی» برای بررسی نفوذ کمونیستها در هالیوود تشکیل شد و فهرست سیاهی از افراد مظنون تهیه گردید. و بالاخره در سال ۱۹۴۸ تلویزیون به عنوان یک تهدید جدی برای صنعت سینما رو به گسترش نهاده بود هالیوود و مسئلة انرژی هستهای چنانچه اشاره شد هالیوود در این سالها به مضامین مسئلهدار و از جهت تجاری موفقیتآمیز میپرداخت. سینمای علمی ـ تخیلی یکی از گونههای معروف آن زمان بود که با صرف هزینه اندک میتوانست محمل مناسبی برای تبیین مسئله انرژی هستهای باشد. سوژهای که در عصر اتم مطرح بود جنبههای منفی استفاده از انرژی اتمی یعنی بمب اتم بود. هالیوود از همان آغاز قصد داشت به همه بگوید که وارد اینگونه آزمایشات نشوند زیرا در نهایت موجب نابودی خود و کره زمین خواهند شد. به این ترتیب تخریب و نابودی به واسطه انرژی اتمی و بمب اتم در رأس برنامههای تولیدی هالیوود قرار گرفت و از طریق درونمایههای مناسب با فیلمهای علمی ـ تخیلی به تماشاگران ارائه شد. کار به نحوی ارائه میشد که تماشاگر از طریق فیلم تهدید بزرگ و خطرناکی را از سوی دانش و دانشمندان احساس کند. در میان فیلمهایی که از سال ۱۹۴۵ به بعد
در این مورد تولید شد کمتر فیلمی در خصوص جنبههای صلحآمیز انرژی هستهای و
بمب اتم، ساخته شد. سینمای علمی ـ تخیلی طبق دیدگاه و نظریه
اندیشهپردازان سیاسی هالیوود که غالباً یهودی بودند و با برنامهریزیهای
درازمدت مسائل سیاسی ـ اجتماعی را تحتنظر داشتند، عمل میکرد. در غالب
اینگونه فیلمها همواره خطر نابودی ناشی از پرداختن به این دانش و فناوری
مطرح میشد. فیلم «آغاز یا پایان» (۱۹۴۶) به کارگردانی نورمن تاروگ نخستین تلاشی است که از سوی هالیوود در این مورد به عمل آمد. «نورمن تاروگ» (۱۹۸۱ـ۱۸۹۹) کارگردان مشهور و درجه دوم امریکایی است که بیشتر برای کمپانیهای متد و گلدوینمایر و پارامونت کار میکرد. فیلمهای معروف او «ماجراهای تام سایر»، «شهر پسرها»، (هر دو ۱۹۳۸)، «تام ادیسون جوان» (۱۹۴۰) میباشد. او همچنین فیلمهای کمدی «برادران استوج»، معروف به «سه کلهپوک» و فیلمهای موزیکال الویس پرپسلی خوانندة معروف جاز را در سالهای دهه ۶۰ کارگردانی کرده است. فیلم آغاز یا پایان، تحت نظارت دقیق دولت
امریکا ساخته شد و هدف از آن این بود که اصل و اساس بمب اتمی و اینکه چرا
تصمیم گرفته شده بود که آن را بر شهرهای هیروشیما و ناکازاکی فرو بریزند را
نشان دهد. چهارچوب داستان فیلم، تخیلی بود هرچند براساس یک ماجرای واقعی
ساخته شده بود. در کنار داستان اصلی یک روایت عاشقانه بین یک دانشمند فیزیک
و همسر جوانش نیز مطرح بود. این فیلم در نگاهی کلی به صورت اثری ضعیف و تا اندازهای مضحک جلوه میکند. یکی از صحنههای خندهدار آن شاید آن فیلم خبری مستند است که به طور قلابی ساخته شده و در آغاز فیلم به نمایش در میآید، و ما در آنجا میبینیم که گروهی از دانشمندان اتمی فیلم یک کپسول زمان را دفن میکنند. نخستین آزمایش بمب در لوسآلاموس مکزیک صورت میگیرد و در نهایت بر روی دو شهر ژاپن انجام میشود. فیلم آغاز یا پایان از جهت جنجال و بحثی که در مورد انداختن بمب اتمی به دنبال دارد، موضع خاصی را انتخاب نمیکند. و پیام فیلم برگرفته از عنوان آن است، یعنی بشر باید به خاطر بهتر شدن و پیشرفت زندگی انسانی انرژی هستهای را مهار کرده و تحت کنترل درآورد و یا در غیر این صورت امکان نابودی کامل کره زمین در پیش خواهد بود. البته منظور آن است که این مهار کردن و تحت نظر گرفتن انرژی تنها از عهده ما امریکاییان برمیآید. وگرنه چنانچه در فیلمهای دیگر هالیوود دیدهایم افراد قدرتمند شده و همواره با در دست داشتن اسلحه اتمی جهان را در معرض خطر قرار دادهاند و قهرمان امریکایی یا انگلیسی در نهایت شر آنها را پس از طی ماجراهایی کم کرده و جهان را نجات دادهاند و البته بهترین نمونه آن فیلمها، فیلمهای جیمز باند مأمور دو صفر هفت میباشد. پرداختن به بمب اتم در مجموعههای سینمایی آن زمان که با عنوان سریال سینمایی معروف بود نیز دیده میشود در این فیلمها که نخستین سریالهای سینمایی عصر اتم محسوب می شوند دستگاههای ضد اتم مورد استفاده قرار میگیرند. مثلاً در فیلم «شهر گمشده جنگل» (۱۹۴۶) هنرپیشه معروف آن زمان «لایونل اتویل» را میبینیم که از بالای کوههای هیمالیا جنگ سوم جهانی را به راه انداخته است. او با ارائه عنصر متوریوم ۲۴۵ به عنوان تنها عنصری که قادر است بمبهای اتمی را نابود سازد فعالیت میکند. در فیلم شبح «سرخپوش» (۱۹۴۴) از همین سریالها، ماده سیکلوترودایکس کشف میشود که تشعشات قدرتمند ناشی از آن یک مدار کوتاه ایجاد میکند که قادر است سلاحهای اتمی را ناکار سازد. و بالاخره آنکه افراد شرور درفیلمهای «بیوه سیاهپوش» (۱۹۴۷) و «مرد اتمی بر علیه سوپرمن» (۱۹۵۰) که هر دو سریال هستند، از نیروی اتمی برای رسیدن به اهداف خود استفاده میکنند، تولید این نوع فیلمهای دنبالهدار از سال ۱۹۱۲ آغاز و تا سال ۱۹۵۶ ادامه داشت. اینها غالباً فیلمهای پرحادثه، سراسر هیجان و زد و خوردی بودند که بیشتر مخصوص تماشاگران نوجوان و جوان ساخته میشدند. در این فیلمها به نحو مبالغهآمیزی به شرح قهرمانیهای یک شخصیت زورمند و افسانهای که ضمناً مدافع عدالت و خوبی نیز بود و در ماجراهای خطرناک به مبارزه با دشمنان متعدد و زورمند مشغول بود، پرداخته میشد که در واقع تصویری از اهداف سیاسی هالیوود را در قالب یک کار صرفاً سرگرمکننده و سطحی به تماشاگر ارائه میکرد و با فریبکاری در رؤیای تماشاگر، جهانی تخیلی و دور از واقعیت را ایجاد میکرد که تأثیرات سوء سیاسی و اجتماعی آن تا سالها در ذهن و فکر او باقی میماند.
+ نوشته شده در یکشنبه یازدهم دی ۱۳۹۰ساعت 10:42  توسط سرباز سایبری
|
|